تحقیق در مورد کار
تحقیق در مورد کار
تحقیق در مورد کار
مقدمه
«كار» جوهره فكرى و عملیاتى انسان در محیط طبیعى و اجتماعى است. انسان به واسطه فعالیت اندیشه وعملیات جوارحش توانسته كار كند وبا تغییر محیط پیرامونى، شرایط بهترى براى زندگىاش فراهم بیاورد. مفهوم كار در دو دوره طولانى حیات انسان یعنى آن زمان كه بدون هیچ دخل و تصرفى در طبیعت به جمعآورى خوراك مىپرداخته و دوره بعدى كه براى تأمین مایحتاج غذایىاش شروع به مهاجرت مىكند، مفهوم سادهاى بوده است، اما از وقتى «ابزارسازى» در كنار این نوع زندگى، ظاهر مىشود، این مفهوم را با تغییراتى مواجه مىكند. در واقع ابزارسازى آدمها را در دو سو تقسیمبندى مىكند؛ افرادى كه فقط روى زمین كار مىكنند و عدهاى كه امكانات و ابزارهاى كار روى زمین را فراهم مىكنند. این عده همان صنعتگران یا پیشه وران بودند. از طرفى جامعه انسانى وقتى گسترش مىیابد خود به خود تقسیم اجتماعى كار نیز توسعه پیدا مىكند. به تدریج با توسعه جوامعى كه به صورت خانوادگى و خویشاوندى زندگى مىكردند نماد حكومت ظاهر مىشود. و در نهایت به دوران پیدایش صنعت جدید مى رسیم كه با ماشین بخار آغاز مىشود و تحول عمدهاى را در مفهوم كار و تولید ایجاد مىكند. این تحولات از یك سو و گستردگى جمعیتى زمین دست به دست هم دادند و دنیاى جدید را به وجود آوردند كه به دنبال خود تبعات، مفاهیم و مشكلات خاص خود را داشت و باز در پاسخگویى به این تحولات و تبعات، جامعهشناسى به مفهوم جدید خود قد علم مىكند.
اما یكى از دغدغههاى ابتدایى جامعهشناسان بنیانگذار، وضع جامعه پیش از دوران سرمایهدارى و صنعتى در مقایسه با دوران مدرن است. یكى از این جامعهشناسان، «امیل دوركیم» فرانسوى است كه مشخصاً پایان نامه و رساله دكتراى خودش را معطوف تقسیم كار اجتماعى در جامعه بشرى مىكند و بررسى این موضوع را در جامعهصنعتى مدنظر قرار مىدهد.
واقعیت این است كه تحول عظیمى در سامانههاى كار بشر چه به لحاظ فكرى و چه به لحاظ فعلى در دوران مدرن ایجاد مىشود. آدمها كه تا پیش از دوران صنعتى شدن به لحاظ حرفهاى، مشابهتهاى زیادى با هم داشتند در حوزههاى كارى متعددى جاى مىگیرند و همین تقسیم نوین كار اجتماعى، تحولات فكرى و ارتباطى را در جامعه صورتبندى مىكند. البته در كنار امیل دوركیم، «ماركس وبر» آلمانى نیز وجود دارد كه بویژه در حوزه «بروكراسى و سیستم ادارى» نظراتش را بیان مىكند.
به طور خلاصه باید بگویم آنچه ماحصل زندگى مدرن بشر است اینكه افراد با برخوردارى از آموزشهایى كه عموماً بیرون از خانواده صورت مىگرفته، امكانى را براى خود و جامعه فراهم مىكردند كه در آن، همزمان با خدماتى كه به جامعه مىدهند خدماتى را نیز از جامعه گرفته و به زندگى خود ادامه دهند. از مشخصههاى دوران جدید، سازمانبندى پیچیده جامعه بشرى در سازمانهاى كارى است. ببینید، كسانى هستند كه كار دستى مىكنند، كسانى كار فكرى یا مجموعهاى از این دو اما حضور این عناصر در سازمان اجتماعى به نام كارخانه، اداره و… چرخه آن كار را به پیش مىبرد. در واقع آدمها در شرایط جدید با همكارى سلولى و اجزایى، امكان فراهم شدن یك هدف از یك سازمان كارى را محقق مىكنند.
اما درباره سؤال شما كه از كى بحث «اخلاق كار» مطرح مىشود به نظر مىرسد اخلاق كار با ظهور جامعه بشرى مىتوانست مطرح باشد اما در جامعه مدرن، «اخلاق كار» از ویژگى و اهمیت بیشترى برخوردار است. ما مىتوانیم این تعریف ساده از «اخلاق كار» را ارائه كنیم كه فردى كه در یك جایگاه شغلى قرار مىگیرد:
۱- صلاحیت انجام آن كار را داشته باشد.
۲- بخواهد و بتواند این كار را در چارچوب تعریف شده انجام دهد.
بنابراین اگر این دو شرط مترتب بر افراد شاغل باشد «اخلاق كار» به صورت مطلوبى رعایت مىشود.
فكر مىكنید بحث «اخلاق كار» تا چه حد معطوف به «جامعه» و «روابط اجتماعى» است؟ یك فرد به تنهایى وزن بسیار كوچكى در برابرغول پیچیده روابط كارى دارد و این روابط اگر شاكله «اخلاق مدارى» نداشته باشد معلوم است كه فرد نخواهد توانست در این سیستم تأثیرگذار باشد.
