مبانی نظری پیشرفت درسی
مبانی نظری وپیشینه تحقیق پیشرفت درسی;پیشینه ومبانی نظری پژوهش پیشرفت درسی;مبانی نظری پژوهش پیشرفت درسی;پیشینه نظری پژوهش پیشرفت درسی; پژوهش پیشرفت درسی;پیشرفت درسی
پیشینه ومبانی نظری پژوهش پیشرفت درسی
توضیحات:
فصل دوم پژوهش کارشناسی ارشد (پیشینه ی پژوهش)
همرا با منبع نویسی درون متنی فارسی و انگلیسی کامل به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری در مورد متغیر و همچنین پیشینه در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب برای فصل دو پایان نامه
منبع: دارد (به شیوهAPA)
نوع فایل: WORDو قابل ویرایش
قسمتی از مبانی نظری متغیر:
مفهوم پیشرفت درسی جوانب مختلفی دارد که رابطه بسیاری با شخصیت دانشآموزان کم سن دارد؛ حس موفقیت سرآغاز احساس خوب و احترام به خود است و حس شکست سرآغاز خشم و انتقاد از خود میباشد. بنابراین پیشرفت تحصیلی ممکن است به عنوان سنجشی از دانش، دریافت مهارتهایی در درس تخصصی یا گروهی از دروس تعریف شود.
محتوای آموزشی ممکن است بین کشورها و یا مناطق یک کشور متفاوت باشد؛ در حالی که روند تحصیل کم و بیش در همه جا یکسان است. فرآیند آموزشگاهی کم و بیش در هر جا شبیه به هم است. بیشتر محتوای آموزشی در مدارس طبق قاعدهای منظور میشوند که طبق آن قاعده یادگیری که در یک ترم یا سال صورت میگیرد، پایه یا پیشنیاز یادگیری که در ترم یا سال بعد ارائه میشود، به شمار میرود. در هر مرحله در مدارس تعدادی سنجش پیشرفت تحصیلی به عنوان تعیینکننده موقعیت دانشآموزان و اساسی برای تصمیمگیری درباره فرصتهای بعدی برای یادگیری در مراحل بعدی به کار برده میشود (کردستانی، 2009، به نقل از دهدار و همکاران، 1392: 53).
2-3-1- نظریههای برنامه درسی برای پیشرفت درسی
الف) كاركردگرایی: بر اساس این رویكرد، كه تمركز اصلی آن بر شیوه مشاركت مدارس در اجرای نظم اجتماعی است، مدارس باید دانشها، مهارتها، ارزشها و ایدههایی را در اختیار دانشآموزان قرار دهند كه جامعه به آنها نیاز داشته، بدین طریق میتوانند خود را با نظام موجود در جامعه تطبیق دهند.
پیروان این رویكرد، نگاهی مثبت به پیشرفت درسی داشته، خاطر نشان میسازند كه این برنامه، مكانیسمی مؤثر برای آموزش هنجارهای اساسی به دانشآموزان است (سعیدی رضوانی و كیانی نژاد، 1379). این گروه معتقدند كه برنامه درسی ، دانشآموزان را با ارزشها و هنجارهای لازم جهت انتقال و پیوستن به دنیای بزرگسالان آشنا میسازد. در این دیدگاه بر نقش برنامه درسی پنهان در جامعهپذیری (نظم، كنترل، اطاعت و همنوایی) تأكید میشود (هندری و ولش، 1981).
بدین ترتیب، مدارس شاگردان را با عنایت به نیازهای شغلی و نهادهای سیاسی برای شركت فعال در جامعه آماده میسازند. در این فرایند، عملكرد برنامه درسی پل اجتماعی میان مدرسه و جامعه تلقی میگردد. شاگردان هنجارهای استقلال، موفقیت، متعارف بودن، ویژگیهای مشابه با دیگران داشتن و متمایز از دیگران بودن را از طریق برنامه درسی پنهان كسب كرده خود را برای اجرای هنجارهای یاد گرفته شده در زندگی بزرگسالی آماده میکنند. این نظریه نقش برنامه درسی پنهان را به منزله یك پل اجتماعی برجسته نشان داده و اهمیت آن را در شكل دهی هنجارهای رفتاری تحلیل مینماید (قورچیان، 1374).
همچنین طرفداران این رویكرد معتقدند که مدرسه باید طوری به دانشآموزان آموزش دهد كه با از خود گذشتگی و خیرخواهی به كمك دیگران و حل مشكلات آنان بپردازند. اگر مدرسهای نتواند چنین احساس و ادراكی را در دانشآموزان ایجاد كند، كار آن مدرسه و در نتیجه تعلیم و تربیتِ آن بی فایده است. احساس عضویت و تعلق به جامعه و كوشش و تلاش برای اصلاح آن، از اركان اهداف آموزش و پرورش است. مدرسه باید طوری آموزش دهد كه ارزشهای مورد احترام جامعه به دانشآموزان شناسانده شوند و آن چنان آنها را تمرین دهد كه نسبت به این ارزشها، با احترام خاص برخورد كنند و برای آنها قداست قائل شوند (دوانلو، 1387).
ب) ماركسیسم: دیدگاه ماركسیستی، كه در ادبیات رشته برنامه درسی گاه نظریه بازتولید و گاه نظریه انطباق نیز نامیده میشود، در واكنش به دیدگاه كاركردگرایان و ناتوانی نظریه آنها در تبیین روابط بین نظام آموزشی و دیگر نظامهای جامعه شكل گرفت. بر اساس این دیدگاه، مدارس از طریق برنامههای درسی رسمی و پنهان خود به بازتولیدِ روابط اجتماعی مورد نیاز برای حفظ و تداوم سرمایهداری میپردازند و در این راه بر اموری نظیر رقابت و ارزشیابی، تقسیم سلسله مراتبی كار، اختیار بوروكراتیك، اطاعت و انقیاد و امثال آنها تأكید مینمایند. به عقیده طرفداران این دیدگاه، بازتولیدِ این دسته از مهارتها و نگرشها از طریق نظام آموزشی، دانشآموزان را برای ایفای نقشهای آیندهشان در یك محیط كار طبقاتی آماده میسازد.
ماركسیستها بر این باورند كه در شكل، محتوا، سازماندهیِ كلاس درس و ارزشیابی دانشآموزان، نوعی سیستم پیامی نهفته است كه دانشآموزان را برای اكتساب صفاتی چون سر به راه بودن، مطیع بودن، نظافت و همنوایی شرطی میسازد. نوع پیامی كه از طریق این سیستم انتقال مییابد وابسته به طبقه اجتماعیِ جامعه اطراف مدرسه است (همان).
در همین راستا، آنیون (1980) معتقد است که برنامههای درسی، رویههای تربیتی، و شیوههای مختلف ارزشیابی هر كدام موجب توسعه انواع خاصی از مهارتهای شناختی و رفتاری در میان طبقات اجتماعی شده و موجب میگردند كه دانشآموزانِ هر طبقه، ارتباط ویژهای را با سرمایه فیزیكی و نهادی، با منابع قدرت و با فرایند كار برقرار كنند. مطالعاتِ قوم نگارانه آنیون نشان داد كه برنامه درسیِ دانشآموزانِ متعلق به طبقه كارگر بیشتر بر قوانین و دستورالعملهای معلمان تأكید نموده، حق انتخاب محدودی برای دانشآموزان قائل میشود. برنامه درسی طبقه متوسط دستیابی به «پاسخ درست» را ترغیب نموده است و در عین حال فرصتهایی محدود را نیز برای خود مختاری دانشآموزان فراهم میسازد.
n