مقاله درباره ی جامعه پسا صنعتی
درباره ی جامعه ی پسا صنعتی;جامعه اطلاعاتی;جامعه دانش محور;جوامع صنعتی;تجاری;مدیریت;اصول;خدمات دولتی;بحران سیاسی;بحران اقتصادی;پیش صنعتی;کشاورزی;طبیعت;فرسایش خاک;جنگل ها;انرژی;ماشین;دانلود ;دانلود مقاله;دانلود تحقیق;دانلود پایان نامه
*مقاله درباره ی جامعه ی پسا صنعتی*
جامعهی اطلاعاتی، جامعهی پساصنعتی، جامعهی دانش محور، جامعهی فكری، جامعهی كامپیوتری: همهی این اصطلاحات برچسبهایی هستند برای درك دگرگونی ژرف جوامع صنعتی در بخش پایانی قرن بیستم. صرف نظر از برچسبی كه به كار میرود، تأكید اصلی همواره بر این نكته است كه جوامع صنعتی دارند به شكل تازهای تكامل مییابند كه در آنها تكنولوژی نقش محوری دارد.
با این همه، برچسبها به جای این كه مسأله را روشن كنند ممكن است موجب سردرگمی شوند. به رغم این واقعیت كه دربارهی این دگرگونی اخیر جامعه در سی سال گذشته بسیار گفته و نوشتهاند، اصطلاحاتی مانند «جامعهی اطلاعاتی» اكنون بخشی از واژگان رایج به شمار میرود، هنوز هم اغلب چندان روشن نیست كه این گونه برچسبهای آسانیاب عملاً چه معنایی دارند.
به نظر من، «جامعهی پساصنعتی»، اصطلاح و مفهومی كه خود من به كار میبردم، مناسبترین اصطلاح است، نه به این دلیل كه برچسب راحتی است بلكه به این دلیل كه ابزاری است كه به عقیدهی من میتوان به كمك آن درك بهتری از عصر ما به دست آورد. من در كتاب ظهور جامعهی پساصنعتی كه نخستین بار در سال 1973 منتشر شد، ویژگیهای جامعهی پساصنعتی را برشمردهام، امروز، پس از گذشت بیش از 25 سال، تقریباً با یقین میگویم كه بیشتر تحلیلها و پیشبینیهایم درست بوده است.
در این كتاب كمتر وارد جزئیات شده و خواهم كوشید ویژگیهای عمدهی جامعهی پساصنعتی را به گونهای ارائه دهم كه خوانندهی متون تجاری را در دست زدن به قضاوتهای منطقی و تشخیص صحیح كه از اركان موفقیت تجاری است یاری رساند. هر گاه كه خطر «اضافه بار اطلاعاتی» پدیدار میشود یا هر گاه كه تازهترین نظریهی مدیریت «معجزهآسا» به بازار میآید. این اصول را به یاد بیاورید.
اصول جدید، سبكهای جدید زندگی
جامعهی پساصنعتی تصویر یا نتیجهی مستقیم گرایشهای موجود نیست، بلكه یكی از اصول جدید سازمان اجتماعی و تكنولوژیك و شیوههای جدید زندگی است، درست همانگونه كه روند صنعتی شدن دگرگونی بنیادین شیوهی زندگی كشاورزی را به دنبال داشت. اصول جدید تغییرات عمدهای در مفاهیمی ایجاد میكنند كه برای هر تجارتی اهمیت اساسی دارند: زمان و مكان، بازار، منابع استراتژیك، معنای كار، اهمیت حمل و نقل در مقایسه با ارتباطات، طرح اجتماعی و سازمانی. اصول جدید جامعهی پساصنعتی بر همهی این عناصر حیاتی تجارت عمیقاً تأثیر گذاشته است.
شما خواه در تجارت خصوصی باشید و خواه در خدمات دولتی، آشكارا به این نیاز دارید كه سیستم عملیات خود را بر این اساس تنظیم یا در آن تجدیدنظر كنید. این تنظیم اساسی مشكل عمدهای است كه امروزه با آن روبهرو هستیم و یكی از دلایل گرفتار شدن ژاپن در بحرانهای سیاسی و اقتصادی همین است. پیشرفتهای فنی در اواخر قرن بیستم جامعهای پساصنعتی مبتنی بر اصول جدید ایجاد كرده است اما این واقعیت جدید هنوز به طور كامل در شیوهی تفكر ما و ادارهی كسب و كارها نمود نیافته است. نظریههای دانشگاهی ما نیز چنین وضعی دارند. به رغم چندین دهه گفتوگو دربارهی جامعهی پساصنعتی با جامعهی اطلاعاتی، هنوز نتوانستهایم نظریهی فراگیر و كارآمدی دربارهی ارزش دانش ـ كه معادل امروزی نظریهی ارزش كار در جامعهی صنعتی است ـ بنا نهیم. در دنیای حكومتها و عالم علم، عدم انطباق ـ وجود شكاف میان نظریه و واقعیت ـ لزوماً مهلك نیست گرچه معمولاً اختلالات بسیاری ایجاد میكند، اما برای اهل تجارت نه تنها «خواندن» زمان حال بلكه نگاه به آینده فوقالعاده مهم است، تواناییای كه برندگان را از بازندگان متمایز میگرداند. شركتهایی كه از درك و كاربرد اصول جدید در سیستمهای عملیاتی خود عاجزند خطر فسیل شدن را به جان میخرند، در حالی كه آن دسته از كسب و كارهای قدیمی كه خود را با شرایط سازگار میكنند، نیز كارآفرینان جدید و آگاه كه از اصول جدی بهره میبرند، موفق میشوند و رشد میكنند.
طرح اجتماعی جدید
در میانهی راه گذار به جامعهی پساصنعتی بودن، نه به معنای از بین رفتن تولید صنعتی یا تولید كالا (جامعهی صنعتی) است، نه پایان تولید غذا و تحصیل روزی از زمین و دریا (جامعهی كشاورزی، جامعهی پیشصنعتی). در واقع امروز بیش از هر زمانی غذا تولید میشود و برای تغذیهی جمعیت فزایندهی جهان حتی به غذای بیشتری نیاز است. از شمار شاغلان بخش كشاورزی و تولید صنعتی البته به نحو چشمگیری كاسته شده است، اما توسعهی جامعهی پساصنعتی به طور كامل جایگزین هیچ یك نشده و جایگزین اشكال پیشین سازمان اجتماعی نیز نگردیده است. آن چه میبینیم همزیستی گونههای بیشتری از سازمان اجتماعی، به گونهای سلسله مراتبی، است كه بر پیچیدگی جامعه و ماهیت ساختار اجتماعی میافزاید.
میتوان چنین پنداشت كه جهان به سه گونه سازمان اجتماعی تقسیم شده است. یكی جامعهی پیش ـ صنعتی است. در جامعهی پیش ـ صنعتی صنایع استخراجی همچون كشاورزی، ماهیگیری، تولید الوار و معدنكاوی غالب بود. بیشترین نیروی كار در آفریقا و بخشهای بزرگی از آمریكای لاتین و آسیای جنوب شرقی هنوز هم به این فعالیتها اشتغال دارند كه به طور كلی چیزی است كه من آن را «بازی علیه طبیعت» مینامم؛ زیرا این فعالیتها دستخوش تغییرات شدید آب و هوا، فرسایش خاك، تحلیل رفتن جنگلها یا افزایش استخراج كانیها و فلزات هستند.
سایر نقاط جهان عمدتاً صنعتی و به كار تولید مشغول هستند: كاربرد انرژی در ماشینها برای تولید انبوه كالا. اینها كشورهای ساحلی حوزهی اقیانوس اطلس بودهاند: كشورهای اروپای غربی و ایالات متحده، شوروی سابق، بعدها ژاپن. البته امروزه چند كشور در آسیای جنوب شرقی و نیز آمریكای لاتین پا به جامعهی صنعتی گذاشتهاند. كار در جامعهی صنعتی «بازی در برابر طبیعت مصنوع» است، یعنی بستن انسان به ماشین، یك نظام كار موزون و بسیار هماهنگ.
نوع سوم سازمان اجتماع، سازمان پساصنعتی است. اكثریت نیروی كار دیگر نه در تولید صنعتی یا استخراج كانیها بلكه در فعالیتهایی به كار گمارده میشوند كه توسعاً بخش خدمات نامیده میشود. در حال حاضر ایالات متحده، ژاپن و چندین كشور اروپایی به این دسته تعلق دارند. در اینجا بازی، نه بازی علیه طبیعت است و نه بازی انسان علیه ماشین (طبیعت مصنوع) بلكه بازی انسان در برابر انسان است ـ بازی میان افراد در زمین بازیای كه تكنولوژی فكری خطوط آن را ترسیم میكند.
وقتی قوانین بازی از اساس دگرگون میشود، اولویتها و كنشها و بازیگران نیز باید دگرگون بشوند. با طرح اجتماعی جدیدی كه امروزه در نیمهی راه بنا نهادن آن هستیم، رویههای نهادی و سازمانی ناگزیر از تغییرند. نگاهی نزدیكتر به اصول عمدهی این طرح اجتماعی نو باید به ما این امكان را بدهد كه اولویتها را ارزیابی و در كنشها بازنگری كنیم.
ابعاد پنجگانهی جامعهی پساصنعتی
طرح كلی زیر پنج بعد مهم یا اصول طراحی جامعهی پساصنعتی را نشان میدهد. این فهرست با این كه الزاماً جامع نیست، روی جنبههایی تأكید میكند كه مستقیماً به تحول تكنولوژیك مربوط میشود و تأثیر زیادی بر رفتار شركتها میگذارد.
اصل محوری سازمان اجتماعی: رمزگذاری دانش نظری، تكنولوژی فكری.
بخش اقتصادی غالب: خدمات انسانی، خدمات حرفهای
جغرافیای اجتماعی / زیرساخت ارتباطات
مسائل سیاسی: سیاست علم و آموزش، جهانی شدن اقتصاد
گرایش زمانی: گراش به آینده
اصل محوری سازمان اجتماعی
در شناسایی نظام اجتماعی در حال ظهور كه بخشی از آن را تكنولوژی شكل داده است، تنها در گرایشهای نمایان نیست كه به جستوجوی درك تغییرات بنیادین اجتماعی میپردازیم. میتوان «گرایشهای كلان» بیشماری را شناسایی كرد و همچنان از سازوكارهای اصلی تحول غافل ماند. سازوكارهای تحول بنیادین در صفت ممیزه و به اصطلاح گرهی عصبی، یا عصبهای مركزی نظام جدید تجسم یافته است. بنابراین تغییر محوری كه در اینجا با آن سروكار داریم تنها فاصله گرفتن از تولید صنعتی، یا گذار از سرمایه و مالكیت به دانش به مثابهی منبع جدید قدرت نیست. مكانیسم زیربنایی در تغییر خصلت خود دانش نهفته است.
همانگونه كه در فصل پیش دیدیم، امروزه نوآوری و تحول از رمزگذاری دانش نظری سرچشمه میگیرند، نه از فرایند آزمون و خطا یا «صناعتگری خلاقانه». این تغییر هم در ایجاد دانش جدید و هم در تولید كالا و خدمات، فوقالعاده مهم است. هر جامعهی مدرن به بركت نوآوری و رشد كه بنیان آن بر كاربرد دانش نظری استوار است، زندگی میكند.
نكتهی اساسی این است كه در جهان پساصنعتی، دانش و اطلاعات به منابع استراتژیك و دگرگونكنندهی جامعه تبدیل میشوند، درست همان گونه كه سرمایه و كار منابع استراتژیك و دگرگونكنندهی جامعهی صنعتی بودند. شركتهایی كه میخواهند در كوران رقابت باقی بمانند میبایست به دانش و اطلاعات نه به مثابهی یكی از منابع متعدد بلكه به مثابهی مهمترین منبع بنگرند. طبیعتاً كاركنانی كه اطلاعات و دانش را به محصولات و خدمات عینی تبدیل میكنند میبایست از آموزش كافی برخوردار باشند و به طور مستمر بازآموزی شوند.