رهبری، شخصیت و اثر بخشی

رهبری;شخصیت رهبری;رهبر چیست

چكیده:

این مقاله در مورد رهبری و شخصیت صحبت می كند. علاوه بر این به عنوان تجدید علاقه ای به این موضوع دیده می شود. حتی زمانی كه مجدداً تحقیقات گذشته بررسی شدند و تحقیات جدید شكل گرفت، اساسی ترین نتایج به صورت قبل باقی ماندند. مطالعات پاسخ های ناسازگاری در مورد اینكه چطور خصوصیات شخصیتی با رهبری ارتباط می یابند، می دهد. تحقیقات گذشته و معاصر نشان می دهد كه شخصیت نمی تواند رهبری را توضیح دهد. خصوصیات رهبران نمی توان اثر بخشی سازمانی را توضیح دهد. رهبری نشان دهنده داشتن تأثیر جزئی بر اثر بخشی سازمانی است. موضوع شخصیت كمتر با مدیریت در ارتباط است. مدیریت و رهبری در سازمان های اسمی در مورد دارا بودن ویژگی های خاص نیست، بلكه در ارتباط با عملكرد می باشند.


1- مقدمه:

آیا مقوله رهبری می تواند توضیح بدهد كه چرا برخی مردم قادرند به موقعیت رهبری برسند، در حالی كه دیگران نمی توانند؟ آیا رهبری كلید اثرگذاری سازمانی است؟ یكصد سال تحقیق اختصاص داده شد برای جواب دادن به این سؤالات بوسیله افرادی كه در رشته هایی همچون روانشناسی، مدیریت بازرگانی، مدیریت، اقتصاد و علوم سیاسی آموزش دیده بودند. این مقاله به بررسی همزمان مطالعات گذشته و حال حاضر و ( همچنین) علاوه بر این آزمایش مجدد آثار كلاسیك می پردازد. هدف ترسیم نتایجی مرتبط با حالت های رشته امروزی است. با این حال دیدگاه ( رهیافت، نگرش) شخصیت در رهبری تنها دیدگاه رهبری است.

دیدگاه ابزاری و روش نهادی، روشهای غالب امروزی هستند.

4 بخش ویژه تحقیقات رهبری در این مقاله عبارتند از:

1- رابطه بین ویژگی های شخصیتی و ظهور رهبری و درك رهبری

2- رابطه بین شخصیت و اثرگذاری

3- رابطه بین ویژگی ها و رفتار رهبر و در خاتمه،

4- رابطه بین رفتار رهبری و اثرگذاری.

جدول 1 این روابط را توضیح می دهد.

2- چگونه رهبری را تعریف كنیم؟

چند صد تعریف برای رهبری در سالهای متمادی ارائه شده است. اكثر تعاریف شامل 1 یا چند عوامل نیل به اهداف، گروه یا سازمان، ساختار و روابط بین اشخاص است. این نشان دهنده یك ارتباط قوی مابین رهبری و سازمان است. در تمامی سازمان ها ما برخی از انواع رهبری را می یابیم. در تئوری مدیریت و سازمان، رهبری به گروه و سازمان متصل است. جامعه شناسان و سیاستمداران همچنین رهبری را در حركت های اجتماعی و سیاسی كه سازمان نیستند مورد مطالعه قرار می دهند.

Moutan Slake رهبری را به شكل زیر تعریف می كنند: در فرآیند رهبری شامل دستیابی به نتایج (اهداف) با دیگران و به وسیله دیگران Moutan Slake تاكید كردند كه دستیابی به اهداف تنها به وسیله دیگران، چه داخل و چه خارج از سازمان امكان پذیر است. بدین ترتیب آنها به این نكته اشاره كردند كه چه چیزی می تواند معمای غیرقابل حل رهبری باشد. رهبر رسمی ( مدیر)، مسئول است برای نتایج در همسازی با اهداف سازمان ( برای اثرگذاری)، اما رهبر فقط می تواند از طریق تلاشهای زیردستان و فعالیت های دیگر افراد به اهداف سازمان دست یابد. هیچ رهبر یا مدیری نمی تواند به وسیله تلاشهای خود و به تنهایی به اهداف سازمان دست یابد. اگر آن ممكن بود، نیازی به سازمان یا رهبر برای آن نبود.

3- چه كسی رهبر می شود؟ رهبری چیست؟

مشكلی كه در رابطه با رهبری پیش می آید از تفاوت عقاید درباره اینكه رهبری چیست و چه كسی رهبری می شود، نتیجه می شود.

در روانشناسی فرضیه بر این است كه اغلب گروهی برای رهبری است. همچنین معمولاً فرض بر این است كه آنها كه رهبری می كنند، اهداف مشتركی را دنبال می كنند. رهبری در رابطه با گروهها، بر اساس اهداف مشترك است. Wallis، محدوده وسیعی از تعاریف پیرامون این مفهوم دارد كه رهبری یك فرآیند اثر گذار اجتماعی است كه از طریق آن اعضای یك گروه به سمت یك هدف هدایت می شوند. هنگامی كه در مورد اهمیت رهبری به عنوان یك موضوع تحقیق اجتماعی- اقتصادی بحث می كنیم او مشاهده می كند رهبری را در واژه های از مجموعه اهداف و درك اهداف مشترك اعضا گروه.

مدیریت به عنوان سازمان ها و گروهها بر اساس اهداف مشترك نیست. سازمان ها برای حل مشكلات در رسیدن به اهداف تأسیس می شود. اهداف اصلی توسط مؤسسان سازمان سازمان تعیین می شوند. آنهایی كه توسط تشكیلات ( واحد) تجاری استخدام می شوند یا كسانی كه برای آژانس های عمومی كار می كنند، همیشه اهداف شركت ها یا مؤسساتشان را تقسیم نمی كنند. آن دسته افراد كه اكثریت افراد شاغل را در دنیای مدرن تشكل می دهند، در جهت بدست آوردن اهداف سهامداران و مالكان شركت ها یا مجامع عمومی، جامعه خود كار می كنند. استخدام كنندگان ممكن است، از اهداف گروه یا سازمان كم و بیش صادقانه حمایت كنند.

در بیشتر موارد تشكیلات خصوصی یا آژانس های عمومی مورد مطالعه قرار گرفته اند. موضوع آن رهبری در سازمانهای نیست. رهبر رسمی، همان مدیر است. رهبر رسمی همان CEO، مدیر، مدیر ارشد، ناظر یا دیگر عناوین استفاده شده است.

4- برای رهبر و برای مدیریت:

تعریف رهبری بوسیله Tamnenbavm و دیگران در سال 1961 عبارت است از:

اثر بین فردی كه در یك موقعیت آزمایش شود و هدایت شود از طریق فرآیند ارتباط به سوی دست یابی یك هدف یا اهداف خاص. این تعریف به طور كلی امروزه مورد قبول واقع شده و مفاهیم كلیدی را در بر می گیرد.

بعضی از تئوریها، تعریف رهبری را محدود می كنند تا آنجا كه بر نتایج تعهدات ( مجذوبان) مشتاقان پیروان تأثیر می گذارد.

این نظریه بیان می دارد كه شخصی كه از قدرت و كنترل بر پاداشها و تنبیها برخوردار است، تا زیردستان را به زور و تنبیه به كار وادارد، در حقیقت آنها را رهبری نكرده است.

Hogam و دیگران، با بیان اینكه رهبری عبارت است از تشویق و ترغیب، نه تسلط و تحكیم. كسانی كه می توانند امر و نهی ( مقرر كردن) كنند دیگران را به انجام كارها به خاطر قدرتی كه دارند، رهبر نیستند. نظریه مخالف این است كه كه این تعریف بسیار محدود كننده است، زیرا مانع از فرآیند اثرگذاری می شود كه برای درك چرایی اینكه یك مدیر یا مجری ( اداره كننده) در موقعیت خود مؤثر یا غیرمؤثر است اهمیت دارد.

تعریف رهبری بر پایه زیردستان مشتاق یا مدئوسین به طور فرضی بیان می دارد كه رهبری و اثرگذاری دو مفهوم یكسان می شوند. بدین ترتیب ما اشتباه می گیریم این دو را. مدئوسین مشتاق ممكن است یك اثر داشته باشند و ممكن است باعث ارتقاء عملكرد اجرام گردیده شوند.

اثر گذاری سازمانی با دستیابی به اهداف مهم نیست، چگونگی رسیدن به اهداف مهم است. هدف ممكن است توسط كارمندان بی اشتیاق و یا بی تفاوت و بی میل هم كسب شود.

Fiedler تأكید كرد كه یك گروه ممكن است روحیه ضعیف داشته باشند یا ممكن است نیروی اندكی را به اعضا خود تزریق كرده باشند و با این وجود در مأموریت خود موفق باشند.

Likent در سال 1967 به این نتیجه رسید كه اجرا، تكنیكی، مدیریت شغل محور و بی حس می تواند نسبتاً به بهره وری دست یابد.

5- شخصیت و رهبری

اولین چالش تاریخی از نظر محققان رهبری، پاسخ به این سؤال بود كه چرا برخی افراد رهبر می شوند و دیگران نمی شوند. آیا رهبران به خاطر شخصیت خودشان ظهور می شوند؟! چه ویژگی هایی باعث می شود كه دیگران به یك فرد به چشم رهبر نگاه كنند؟! چندین مقاله از تحقیقات فشرده بر روی رهبری و شخصیت ارائه شده است. تحقیقات شخصیت 2 سوال را عنوان می كند. 1 سؤال مربوط به رابطه بین رهبری و خصوصیات با دو موضوع عنوان كرد:

1- آیا شخصیت می تواند ظهور رهبری را توضیخ دهد؟

از روش های عینی غالباً برای پاسخ به این سوال استفاده می شود.

2- كدامیك از ویژگی ها باعث می شود كه دیگران یك نفر را به عنوان رهبر دریابند؟

از شیوه های جامعه سنجی در تحقیقات درك رهبری استفاده می گردد.

سؤال دوم درباره رابطه بین شخصیت رهبران، اثر گذاری گروهی یا سازمانی است. مطالعات ظهور رهبری بسیار متعدد است. رابطه بین رهبری و هوشمندی بطور وسیع خصوصاً، توسط محققان كلاسیك مورد تحقیق قرار گرفته است. به نظر می رسد رهبران از دیگر كسانی كه رهبر نیستند با هوش ترند. اهمیت رابطه بین هوش و رهبری طبق نظر Mann كه اثر تر است. Stogdill ادعا می كند كه كسانی كه در بعضی مواقع رهبر هستند ممكن است. در برخی موقعیت های دیگر رهبر نباشند. در حالی كه اتصال (پیوند) مثبتی مابین برخی از ویژگی های رهبری و ظهور رهبری وجود دارد كه این پیوند ها ضعیف هستند.

Gibb در سال 1969 به این نتیجه رسید كه تعداد اندكی از ویژگی های شخصیتی را نمی توان برای تعیین موقعیت رهبری از هم مجزا كرد.

خلاصة نظریات Gibb نشان می دهد كه:

1- یافتن یك ویژگی شخصیتی كه توصیف كننده رهبری باشد غیرممكن است.

2- مجزا نمودن تعدادی از ویژگی ها كه با هم ادغام شده اند. توضیح می دهند رهبری را غیرممكن است.

تحقیق از یافتن رابطه ای واضح ما بین شخصیت و رهبری بازماند. Gibb به ایننتیجه رسید كه تحقیق پایه ای علمی را برای بین رابطه ویژگی ها و موقعیت رهبر نشان نداده است. همچنین او نشان داده كه ویژگی های شخصیتی را نمی توان در رهبری از هم مجزا كرد(مستثنی كرد).این ویژگی ها احتمالاً بدون نتیجه كامل نیست.

Stogdill به این نتیجه رسید كه تحقیقات شخصیتی هنگام پیش بینی استعدادهای فردی رهبری، ارزشها آن را محدود كرده است. شاخصه هایی هست كه ویژگی ها دیگر عوامل در موقعیت رهبری اثر گذارند.

اكنون، با به تحقیقات معاصر بر می گردیم. Taggar دریافت كه ظهور رهبری قویاً همراه با توانایی های حسی همراه بوده و به دنبال آن وجدان. Bono دریافت كه هوشیاری با رهبری ارتباطی ندارد. Taggarدریافت كه 31% از تفاوت ها در ظهور رهبری بر اساس ویژگی هاست كه در دانش اجتماعی درصد بالایی است. اگر چه این حقیقت وجود دارد كه 69% مابقی به عوامل غیرشخصیتی بر می گردد. این درست است كه Tagger بیان می كند كه رهبری انعكاس دسته ای از رفتارهاست كه اعضای گروه به رهبری نسبت می دهند. Polyhant اشاره كرد كه به نظر می رسد شخصیت تنها یك رابطه كوچك با رهبری Bono Jodge رابطه بین شخصیت و رهبری متغیر را مورد پژوهش قرار دادند. آنها درجه 5 عاملی مدل شخصیتی كه مربوط به رفتارهای رهبری متغیر بود موردسنجش و ارزیابی قرار دادند. اكنون توافقاتی وجود دارد كه می تواند 5 ویژگی مهم وجود داشته باشد كه تفاوت در شخصیت انسان را شامل شود: برون گرایی، احساس گرایی، توافق، وجدان و ذكاوت. اگر چه مطالعات آنها روابط قابل قبولی ما بین مدل پنج عاملی و رهبری متغیر آشكار كرد، اما باید اشاره كرد كه میزان تأثیر آنها زیاد نیست. ارتباط چندگانه ما بین پنج ویژگی بزرگ و رهبری 40 بود.

قویترین رتبطه اصلاح شده فردی با رهبری 32 بود. نویسندگان تأكید كردند این ویژگی ها بسیار قوی تر از ارتباط هستند. Polyhart، نشان دادند كه Bono Jodge به رابطه كم رو به متوسط ما بین عوامل پنجگانه شخصیت پی بردند، ضریب ارتباط 40 و 32 اشاره دارد كه بین 16% تا 10% تغییر در یك متغیر به طور آماری توضیح دهنده تغییر در متغیرهای دیگر كه Bono Jodge اشاره كردند كه «سازمان می توانند از انتخاب رهبران بر اساس ویژگی های شخصیتی معین سودمند شوند» آنها بیان نكردند كه منظورشان از «ویژگی های معین»چیست.

Tagger دریافت كه خصیصه های شخصیت و توانایی عمومی ادراكی عوامل تعیین كننده ظهور شخصیت در تیم ها است. اگر چه توانایی های ادراكی اغلب مربوط به تحقیقات رهبری، یك مهارت (اكتسابی) است نه یك ویژگی شخصیتی (مادرزادی)

اما اكنون تحقیقات درك رهبری را با شروع تحقیقات كلاسیك مورد مخاطب قرار می دهیم.

دانلود رهبری، شخصیت و اثر بخشی

لینک دانلود و توضیحات فایل”رهبری، شخصیت و اثر بخشی”